- منازع شدن
- ستیزه کردن، مزاحم شدن، متعرض گردیدن: (... قرار نهادند که سیستان... مسعود را باشد و متعرض و منازع نشوند) (سلجوقنامه ظهیری. چا خاور 17)
معنی منازع شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همواره نزد کسی بودن، همیشه در جایی مقیم بودن، همراه بودن، نوکر شدن، مواظب شدن
پریشان شدن بی آرام گردیدن: (عمیدالملک را وکیل کرد تا خواهر خلیفه از برای او خطبه کند. خلیفه در آن قصبه مضایقه میکرد. عمیدالملک نواب خلیفه را در بند آورد و معایش خواص موقوف گردانید تا خلیفه مضطر و منزعج شد) (سلجوقنامه ظهیری. چا. خاور. 21)
از جای کنده شدن، منقطع شدن: (قبایل ترکان... از اطاعت و انقیاد او منخلع شده و تغرض می رسانیده) (جهانگشای جوینی لغ. گرگ ربائی)
سود یافتن نفع بردن
شکست خوردن و گریختن
منع کردن، جلوگیری کردن
باز داشتن جلوگیری کردن منع کردن: هیچ چیزکه مانع شود در رفتن راه نبود
از بالا بپائین آمدن، فرود آمدن
ترد و زود پز شدن گوشت و مانند آن
نافع آمدن
جنگ شدن دشمنی کردن دشمنی ایجادشدن، مخالفت شدن: روزی درمیدان سعادت میانه جماعت وملازمان عبدالغنی برسرخریدوفروش گوسفندی نزاع شد، جنگ واقع شدن
باز داشتن پیش گرفتن مانع شدن جلوگیر شدن: (بارها گفتم بگویم نکته ای حال خویش چین ابروی توام هر بار وازع میشود) (کمال اسمعیل)
Hinder, Impede, Obstruct
dificultar, impedir, obstruir
utrudniać, przeszkadzać
препятствовать
перешкоджати
belemmeren
behindern, blockieren
obstaculizar, impedir, obstruir
entraver, empêcher, obstruer
ostacolare, impedire
रोकना , बाधित करना , अवरोध करना
বাধা দেওয়া , বাধা দেওয়া , প্রতিবন্ধকতা সৃষ্টি করা
menghalangi
engellemek
kuzuia
להפריע , להכשיל
ขัดขวาง , ขัดขวาง , ขัดขวาง
يعرض , يعرقل , حجز